تو میر عشقی .......

امشب تمام عاشقان رادست بسر کن
یک امشبی با من بمان بامن سحر کن
بشکن سر من کاسه ها و کوزه ها را
کج کن کلاه دستی بزن مطرب خبر کن
گلهای شمعدانی همه شکل تو هستند
رنگین کمان را بر سر زلف تو بستند
تا طاق ابروی بت من تا به تا شد
دُردی کشان پیمانه هاشان را شکستند
یک چکه ماه افتاده بر یاد تو و وقت سحر
این خانه لبریز تو شد شیرین بیان حلوای تر..
تو میر عشقی عاشقان بسیار داری
پیغمبری با جان عاشق کار داری..
+ نوشته شده در شنبه بیست و هشتم دی ۱۳۹۲ ساعت 23:50 توسط مهدی
|